تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 | نویسنده : مامان کیارش
بازدید : 9 مرتبه
آینوش دختر نازم حالا دو ماه و پنج ماهشه و بسیار بامزه صحبت می کنه .خیلی زود حرف زدن رو یاد گرفت .
چند وقت پیش ازم خواست ببرمش مهدکودک .به خاطر اینکه کیارش هر روز مدرسه میره اینم دلش می خواست مدرسه بره .حالا بگذریم از اینکه هر روز برای اینکه میارش مشق هاشو بنویسه ما کلی درگیریم . اولین روز مدرسه کیارش که آینوش اولین برگ دفتر مشقش رو پاره کرد و کیارش بی نهایت عصبانی شدکه با وساطت باباش و چسبوندن اون برگ دفترش ماجرا ظاهرا ختم به خیر شد .در کل وقتی دو تا بچه داری بیشتر وقتت در حال میانجی گری و وساطته
خلاصه از همه این حرفها که بگذریم آینوش رو به مهدکودک بردم و اولین روز بدون هیچ گونه گریه و زاری به مهد کودک رفت .دومین روز هم همچنین ...سومین بار که خواستمش ببرمش یه کمی خواب آلود بود و گریه کرد منم نبردمش ....
روز بعدش خیلی منطقی گفت :دیگه نمیرم مهد تودتت(کودک) میخوام برم خونه آجون(آقا جون).منم فعلا کوتاه اومدم .
آینوش تو این شبهای محرم صدای طبل رو می شنید بسیار مشتاق رفتن و دیدن اونها شده بود .می گفت بریم طبل ندا تنیم hot page...
ادامه مطلبما را در سایت hot page دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2kiarashghasemi0 بازدید : 55 تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت: 23:00